شناسه خبر : 30099,
منتشر شده در مورخ : ۲۸ آبان ۱۴۰۴
جنگ نیابتی در لباس فمینیسم: نقشه راه تغییر رژیم از خارطوم تا تهران
شعار "زن، زندگی، آزادی" در نگاه اول، شعاری و برخاسته از خواست عدهای برای حقوق اساسی به نظر میرسند. این شعارها عمدتاً حول محورهایی مانند آزادیهای فردی زن در اجتماع، بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی میچرخند و از این طریق، عدهای را به خود جذب میکنند.
یادداشت:
حجت الاسلام یونس یوسفی
محقق و پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی
شعار "زن، زندگی، آزادی" در نگاه اول، شعاری و برخاسته از خواست عدهای برای حقوق اساسی به نظر میرسند. این شعارها عمدتاً حول محورهایی مانند آزادیهای فردی زن در اجتماع، بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی میچرخند و از این طریق، عدهای را به خود جذب میکنند.
حجت الاسلام یونس یوسفی
محقق و پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی
شعار "زن، زندگی، آزادی" در نگاه اول، شعاری و برخاسته از خواست عدهای برای حقوق اساسی به نظر میرسند. این شعارها عمدتاً حول محورهایی مانند آزادیهای فردی زن در اجتماع، بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی میچرخند و از این طریق، عدهای را به خود جذب میکنند.
با این حال، تجربه کشورهایی مانند سودان نشان میدهد که این گونه جنبشها میتوانند به ابزاری برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیک قدرتهای بزرگ تبدیل شوند. در مورد سودان، شواهد تاریخی حاکی از آن است که سازمانهای فمینیستی محلی، با دریافت کمکهای مالی کلان از نهادهای غربی مانند بنیاد "جامعه باز" جورج سوروس و آژانس توسعه بینالمللی آمریکا، نقش محوری در مهندسی اعتراضات و تغییر رژیم ایفا کردند.
هدف اصلی این نهادهای بینالمللی، نه بهبود واقعی وضعیت زنان، بلکه ایجاد یک چرخش استراتژیک در سیاست خارجی سودان بود. عمرالبشیر به دلیل مواضع ضدصهیونیستی، همکاری با چین و ایران، و کنترل بر منابع عظیم نفت و طلا، به عنوان مانعی در برابر منافع غرب محسوب میشد.
غرب از "حقوق زنان" به عنوان یک اهرم ایدئولوژیک کارآمد برای تحت فشار قرار دادن دولت سودان و مشروعیتزدایی از آن استفاده کرد. پروندهسازی رسانهای حول مواردی مانند دستگیری لوبنا احمد حسین به دلیل پوشش، یا مجازات "دختر یوتیوبر سودانی"، زمینهساز ایجاد یک روایت بینالمللی از "حکومت سرکوبگر" شد.
نتیجه این فرآیند، سرنگونی عمرالبشیر پس از سه دهه و روی کار آمدن یک دولت انتقالی بود که بلافاصله قوانین اسلامی مربوط به حجاب و مشروب را ملغی کرد، همجنسگرایی را آزاد اعلام نمود و در نهایت، روابط سودان با رژیم صهیونیستی را عادیسازی کرد. این دقیقاً منطبق بر خواستههای استراتژیک غرب بود.
با این حال، وعده "آزادی" و "امنیت" برای زنان سودانی محقق نشد. همانطور که ماجرای آزار جنسی شدید "عاشه الجبل" خواننده مشهور سودانی پس از انقلاب نشان داد، برچیدن قوانین سنتی بدون ایجاد ساختارهای امنیتی و فرهنگی جایگزین، منجر به هرج و مرج و افزایش خشونت علیه زنان شد.
امروز سودان درگیر یک جنگ داخلی ویرانگر است و وضعیت بشری در آن به فاجعهبارترین حالت خود رسیده است. "انقلابی" که با شعارهای زیبای آزادی و برابری آغاز شد، در عمل هیچ دستاورد ملموسی برای مردم سودان نداشت و تنها کشور را به ورطه فروپاشی، قحطی و تجزیه سوق داد.
انطباق الگو بر ایران
با نگاهی به تحولات اخیر در ایران، میتوان الگویی مشابه اما پیچیدهتر را مشاهده کرد. شعار "زن، زندگی، آزادی" نیز با یک حادثه تراژیک مربوط به حقوق زنان (متأسفانه فوت مهسا امینی) آغاز شد و موج سواری رسانههای بین المللی روی احساسات مردم در این حادثه شدت زیادی پیدا کرد.
رسانههای بزرگ غربی و نهادهای وابسته به آنان بلافاصله این شعار را به یک نماد جهانی تبدیل کردند و روایتی یکسویه و اغلب تحریکآمیز از اتفاقات ایران ارائه دادند. این امر شباهت زیادی به نقش رسانهها در جهانیسازی پروندههایی مانند لوبنا احمد در سودان دارد.
در پشت صحنه، شبکههای گستردهای از سازمانهای غیردولتی، رسانههای برونمرزی و گروههای فشار سیاسی که از سوی دولتهای غربی و بنیادهای مشابه (مانند بنیاد سوروس) هدایت میشوند، به طور فعال در حال تقویت این جنبش و جهتدهی به آن هستند.
هدف استراتژیک نهایی این بازیگران خارجی، نه صرفاً تغییر قوانین حجاب، بلکه ایجاد یک "تغییر رژیم" در ایران است. ایران به دلیل مواضع مستقل، قدرت منطقهای، برنامه صلحآمیز هستهای و مخالفت با رژیم صهیونیستی، یکی از اصلیترین موانع در راه طرحهای هژمونیک غرب در خاورمیانه محسوب میشود.
استفاده ابزاری از "حقوق زنان" برای فشار بینالمللی به ایران، نمونهای کلاسیک از "امپریالیسم فمینیستی" است. در این استراتژی، از زنان به عنوان سپر انسانی و اهرم اخلاقی برای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی استفاده میشود.
یکی از اهداف پنهان این پروژه، تضعیف حاکمیت ملی و یکپارچگی سرزمینی ایران است. با دامن زدن به شکافهای قومی و مذهبی تحت لوای شعارهای آزادیخواهانه، میتوان بستر لازم برای بیثباتی گسترده و حتی تجزیه طلبی را فراهم کرد، همانطور که در سودان شاهد بودیم.
اگر این پروژه در ایران به سرانجام برسد، نتیجه آن نه "آزادی" به معنای واقعی، بلکه هرج و مرجی مشابه یا حتی بدتر از سودان و افغانستان خواهد بود. ایران به دلیل موقعیت استراتژیک و تنوع قومی، بسیار مستعد فروپاشی به واحدهای کوچک و ضعیف است که به راحتی تحت سلطه قدرتهای خارجی قرار میگیرند.
در چنین سناریویی، اولین قربانیان، خود زنان خواهند بود. ناامنی، جنگ داخلی، فروپاشی اقتصادی و حاکمیت گروههای افراطی، آزادی و امنیت زنان را نابود خواهد کرد. تجربه زنان در سودان پس از انقلاب، عراق پس از اشغال، و افغانستان گواه این مدعاست.
در چنین سناریویی، اولین قربانیان، خود زنان خواهند بود. ناامنی، جنگ داخلی، فروپاشی اقتصادی و حاکمیت گروههای افراطی، آزادی و امنیت زنان را نابود خواهد کرد. تجربه زنان در سودان پس از انقلاب، عراق پس از اشغال، و افغانستان گواه این مدعاست.
بنابراین، شعار "زن، زندگی، آزادی" در بستر ایران، میتواند به "پوشش زیبا" برای یک برنامه خطرناک تبدیل شود که در نهایت "مرگ، ویرانی و اسارت" را به ارمغان میآورد.
حاصل اینکه؛
تجربه سودان به وضوح نشان میدهد که چگونه قدرتهای خارجی بر روی احاساست مردم موج سواری میکند و آن را به ابزاری برای تغییر رژیم، عادیسازی با رژیم صهیونیستی و دستیابی به منابع طبیعی تبدیل میکنند.
شباهتهای موجود در نقشآفرینی سازمانهای فمینیستی وابسته به غرب، استفاده گسترده از پروپاگاندا و فشار بینالمللی، و وعدههای تحقق نیافته آزادی و امنیت برای زنان، زنگ خطری جدی برای ایران است.
آنچه در ایران در حال رخ دادن است، تنها یک اعتراض اجتماعی ساده نیست، بلکه یک میدان نبرد پیچیده اطلاعاتی و ژئوپلیتیک است که در آن، دشمنان جمهوری اسلامی ایران از هر نارضایتی داخلی به عنوان اهرمی برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند.
در نتیجه، میتوان گفت که پشت شعار "زن، زندگی، آزادی" در ایران، مشابه آنچه در سودان گذشت، برنامهای برای ایجاد هرج و مرج، تضعیف حاکمیت ملی و در نهایت تجزیه کشور به منظور تأمین منافع قدرتهای بزرگ جهانی نهفته است. هوشیاری، وحدت و درک عمق این توطئه، کلید نجات ایران از سرنوشتی مشابه سودان است.
برچسب ها :
زن
فمینیسم
حجاب
آزادی







