گزارش:
محسن بایعی:اعتکاف امسال با حضور، دهه هشتادیها و دهه نودی ها رونق گرفت / پله پله ملاقات خدا در شبهای اعتکاف نوجوانان کاشانی/ حال و هوای آخرین روز اعتکاف در کاشان
وقتی در انتهای مسجد بایستی و نگاهی کلی آدمهای درون مسجد که اکثرا نوجوان هستند بیاندازی انرژی که از آن حرف می زنند را درک میکنی. قدم میزنم، کمی جلوتر یک جوان 20 ساله که ظاهرا روحانی است از حال و هوای روز آخر می گوید : به نظر من اذان مغرب امروز باید زنگ خودشناسی باشد .
مراسم معنوی اعتکاف امسال با استقبال چشمگیر جوانان و نوجوانان به ویژه دهه هشتادیها و نودی ها در مساجد کاشان در حال برگزاری است. در روز پانزدهم ماه پربرکت رجب و آخرین روز مراسم اعتکاف، مسجد شاهزاده هادی (ع) فین کاشان حال و هوای خاصی داشت.
به گزارش خبرنگار ما، خادمین مسجد در تکاپوی جمعآوری وسایل و ساماندهی روز پایانی بودند؛ پیش از برپایی نماز و برگزاری مراسم دعای ام داوود، ( مراسمی که معتکفین در آن پس از نماز ظهر تا اذان مغرب دعا و سوره های خاصی را میخوانند و در این مدت نباید با کسی صحبت کنند) معتکفین هر کدام به کاری مشغول بودند. یکی از نوجوان ها وسایلش را جابهجا میکند و نشان میدهد که باید بار بست و به سمت کار و مشغولیات دنیا برگشت. چند نفر دراز کشیده بودند و با هم صحبت میکردند و دیگری پای لب تاپ نشسته و سخنان سخنران را تایپ میکرد یکی دیگر با گوشی خود بازی می کرد دیگری مشغول عبادت بود هر کدام به هر نحوی به کاری ممشغول بودند.
با چند نفر که صحبت میکنم نقطهای مشترک در حرفهایشان دیده میشود، همه میگویند نیامدهایم که از خدا چیزی بگیریم، آمدهایم حالمان عوض شود. وقتی با پسری 24 ساله که سال اول است در این مراسم شرکت میکند همکلام می شوم، می گوید : آمدهام خودم را پیدا کنم، آمدهام چیزهایی را که فراموش کردم به یاد بیاورم، آمدهام حالم را تغیر دهم. من آدمی نیستم که سریع متحول شوم و انرژی مثبتی که در اینجا هست حال آدم را خوب می کند.
یکی دیگر از این جوان ها می گوید: در زندگی شخصی خود هیچ چیزی کم ندارم و به عبارتی از تمام مادیات دنیا سیراب هستم بار گناهان زیادی داشتم و همیشه منتظر فرصتی مناسب بودم تا بتوانم بار گناهانم را کم کنم . یکی از دوستانم که ظاهری آراسته دارد به من پیشنهاد مراسم اعتکاف را داد با توضیحات مختصری که برای مراسم از او گرفتم، مشتاق شدم تا در این مراسم شرکت کنم .
در این سه روز بهترین روزهای زندگیم را گذارندم و احساس میکنم در این 27 سال هر گناه و معصیتی که کرده ام خداوند به لطف و کرمش مرا بخشیده است. انرژی فوق العاده ، اتمسفر مثبت، خلق و خوی معنوی، نگاه های دوستانه، اخلاقه حسنه در بین رفقایی که در این سه روز کنارشان بودم من را بیشتر به سمت و سوی خدا کشاند و به عبارتی نعمت دوست خوب را در صورت و سیرت معتکفان دیدم.
وقتی در انتهای مسجد بایستی و نگاهی کلی آدمهای درون مسجد که اکثرا نوجوان هستند بیاندازی انرژی که از آن حرف می زنند را درک میکنی. قدم میزنم، کمی جلوتر یک جوان 20 ساله که ظاهرا روحانی است از حال و هوای روز آخر می گوید : به نظر من اذان مغرب امروز باید زنگ خودشناسی باشد .
آخرین روز اعتکاف هوای غریبی دارد از هرکس دربارهِی حال پایان امروزش میپرسم، میگوید: حالی عجیب یک سبکی از بازتوانی روحی و یک غم به خاطر خروج از این اتمسفر خاص. نزدیک به اذان ظهر میشود معتکفین وسایل خود را جمع کرده در جای خود نشسنه مفاتیحالجنان و قرآن را کنار سجاده های خود گذاشتهاند و با چهرههای آرام آمادهی برگزاری اعمال ام داوود و به پایان رساندن آخرین روز اعتکاف میشوند.