نسخه PDF
آرشیو روزنامه

اخبار
دکتر سید یاسر جبرائیلی/نظرات و گفته ها و ناگفته ها درباره اقتصاد ایران اسلامی/#نه_به_نئولیبرالیسم/روز دانشجو+تصاویر

۱- فساد دبش ارتباطی به ارزترجیحی ندارد. این شرکت ارز نیمایی گرفته است! فساد در میزان نامتعارف تخصیص است. ۲- ما قائل به ارز ترجیحی یا ارزچند_نرخی نیستیم. کل ارز صادراتی کشور باید به یک نرخ (زیر ۲۰ هزار تومان) توسط بانک مرکزی خریداری و به همان نرخ به اولویتهای کشور تخصیص یابد.

شناسه خبر : 21650, منتشر شده در مورخ : ۲۴ آبان ۱۴۰۲

طنز | خواستگاری با تِم نیچه

طنز | خواستگاری با تِم نیچه

نیچه پدرش را در پنج‌سالگی از دست داد و مادرش مجبور شد دمپایی نقطه زن را در یک دست نگه‌ ‎دارد و کنترل کولر را در دست دیگر تا نیچه احساس کمبود نکند؛ یعنی این بزرگوار در کنار مادر بودن، پدر هم بود.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سراج به نقل از رسانه‌ی فکرت، سمیه رستمی، طنز نویس حوزوی نوشت:

آشنایی با چهارتا فیلسوف و حفظ‌کردن چند جمله فلسفی که با ربط و بی‌ربط لابه‌لای حرف‌های روزمره چپانده بشود، در بالا بردن پرستیژ آدمی تأثیری دارد که اصلاً انگار بوگاتی سوارید و دکمه‌سردستتان طلاست. «نیچه» برای شروع، گزینه مناسبی است. مثلاً فرض کنید می‌خواهید بروید خواستگاری و جیبتان جوری رنگ پول به خود ندیده که دچار بحران هویت شده است، صبح تا شب از خودش می‌پرسد: «ز کجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بود؟». اینجاست که لِنگ مرحوم مغفور نیچه را می‌گیرید و می‌کشید وسط بحث. بذر چند هندوانه شیرین را زیر بغل خانواده دختر بکارید. از وسواس و دقتتان در انتخاب ایشان به دلیل نقش مادر در تربیت فرزند صحبت کنید.

مطلع کلامتان می‌تواند این‌طور باشد: بنده کتاب وقتی نیچه گریست را خوانده‌ام. می‌دانید که نویسنده‌اش نیچه نیست؛ بلکه معروف‌ترین کتاب او چنین گفت زرتشت است؛ اما ویلهلم فردریش نیچه، فیلسوف آلمانی در کودکی بسیار حساس بود و مادرش در تربیت او نقش مهمی داشت. نیچه پدرش را در پنج‌سالگی از دست داد و مادرش مجبور شد دمپایی نقطه‎زن را در یک دست نگه‌ ‎دارد و کنترل کولر را در دست دیگر تا نیچه احساس کمبود نکند؛ یعنی این بزرگوار در کنار مادر بودن، پدر هم بود. شاید همین باعث شد که نیچه هم در کنار فلسفه، داستان، شعر، جامعه‌شناسی، آهنگ‌سازی، زبان لاتین، زبان یونانی و فیلولوژی را نیز یاد بگیرد؛ البته این‌ها باعث نشد که به اگزیستانسیالیستش صدمه بخورد. می‌بینید که مادر چه نقش مهمی در زندگی او داشته؟

آماده باشید که اگر کسی پرسید فیلولوژیست یعنی چه؟ سریع بگویید همان «ملالغتی» خودمان و چایتان را با ملاحت هورت بکشید.

قطعاً درباره محل زندگی آینده‌تان سؤال خواهد شد. همان‌طور که یک موز درشت را تکه‌تکه می‌کنید، بازهم از نیچه خرج کنید: بعد از بهداشت فلافلی محله، دروهمسایه محل سکونت در خلقیات بشر نقش مهمی دارند. مراودات انسانی را نمی‌شود نادیده گرفت. مثلاً همین نیچه، الکی که نیچه نشد. با چهارتا آدم‌حسابی معاشرت داشت. از داستایوفسکی که جنایت و مکافاتش معرف حضور است بگیر تا برسد به حافظ و زرتشت، دستی در قوام آراء او دارند؛ اما خیلی خاطر شوپنهاور را می‌خواست، جوری که چش و چالش هنگام شنیدن اسم او قلب قلبی می‌شد.

شغل یکی از موارد حتمی در پرسش‌هاست. بحث را سیاسی کنید. زندگی‌نامه نیچه شما را دست‌خالی رد نمی‌کند. بگویید فلسفه، دست پشت پرده هر سیاستی است. نیچه فقط روی افکار و عقاید فروید، ژان پل سارتر، هایدگر و هرمان هسه، تأثیر نگذاشت؛ بلکه حتی عقاید نازی هیتلر هم از فلسفه نیچه وام می‌گرفت.

خیلی خیلی دقت کنید جوری اسامی این فلاسفه روی زبانتان فر بخورد، انگار عضو افتخاری گروه دورهمی فلاسفه اروپایید. هایدگر صبح‎به‎صبح برایتان پیام انگیزشی روز نو مبارک می‌فرستد. ناهار با فروید دیزی می‌زنید. قهوه عصر را در معیت ژان پل سارتر مزمزه می‌کنید. شام را به خانه هرمان هسه می‌روید، نان‌پنیرسبزی سق می‌زنید. خلاصه که سری در سرها دارید.

جمله معروف نیچه که می‌گوید: «خدا مرده است» را جایی وسط صحبت بیندازید که می‌دانید، عن‌قریب حرف مهریه پیش کشیده خواهد شد. امیدوار باشید جمع شوکه بشوند و در سکوت به سخنانتان گوش بدهند. طوری که متوجه نشوند موز دوم را هم از زیر میوه‌ها بیرون کشیده‌اید. خودتان را از قبل گرم کرده باشید که بتوانید کاملاً جا بیندازید منظور نیچه مادرمرده از این جمله، نقد آموزه‌های مسیحیت و بی‌اخلاقی‌های جامعه اروپاست. سپس با تأسف عمیق سر تکان بدهید و بگویید: ولی یک عده خدانشناسِ ملحدِ ازخدابی‌خبر، این جمله را به نفع خودشان مصادره کرده‌اند. ضربه نهایی را بزنید: مهریه چه ارزشی دارد وقتی ما با بی‌اخلاقی‌هایمان به قول مرحوم خلدآشیان، نیچه، خدا را کشته‌ایم؟

مخالفتتان را با مقدار نجومی مهریه هم این‌طور اعلام کنید: نیچه می‌گفت: پیمان زناشویی امری مقدس است؛ ولی شکستن این پیمان، بهتر از شکسته‌شدن زوجین از سوی آن است. اصلاً عذاب وجدان نداشته باشید که از گفتار نیچه استفاده ابزاری می‌کنید. خود مرحوم گفته بود حرف‌هایم سال دو هزار درک خواهد شد. پس روحش غریق شور و شعف خواهد شد که با حرف‌هایش اوضاع را جوری روتوش کنید که مشخص نشود، جیبتان محل اقامت دائم چند فقره شپش است.

مجلس را کمی دراماتیک کنید. از عشق نافرجام نیچه به سالومه بگویید. گریزی هم بزنید به شایعه خودکشی نیچه و به ضرس قاطع این ادعا را رد کنید. شاید معجزه‌ای شد و خانواده دختر از پرس‌و‌جو درباره شرایط مالی غافل شدند؛ ولی اگر نقشه‌تان نگرفت و خواستند بیشتر تحقیق کنند، بگویید به قول نیچه: حقیقت، خود مقدس نیست؛ جست‌وجو برای یافتن حقیقت خویش قداست دارد. آیا کاری مقدس‌تر از خودشناسی سراغ دارید؟ اگرچه این جمله یک‌جور فحش فلسفی است و حاوی «به تو چه» غلیظ؛ اما کمی دلتان را خنک می‌کند. ادامه بدهید چه خوش گفت نیچه: «امیدوارم زمانی برسد که هیچ مرد یا زنی، قربانی ضعف و بی‌مایگی آن دیگری نشود». موقع گفتن «آن دیگری» به پدر خانواده اشاره کنید؛ بلکه به خودش بیایید و دست از فرومایگی بردارد. احتمالاً در این مرحله به مرگ تهدید می‌شوید. این جمله نیچه را بگویید که گویا از روی دست محمدجواد خیابانی کپی کرده: «من همیشه معتقد بوده‌ام که آخرین پاداش مرده، این است که دیگر نخواهد مرد». وقتی کاملاً مطمئن شدید به شما دختر نمی‌دهند؛ با توجه ‌به این گفته نیچه که: «تصور می‌کنم هرچه بیشتر احساسات درونی‌ام را بر زبان آورم، آرامش بیشتری پیدا می‌کنم». همین‌طور که دارند شما را کشان‌کشان به سمت در خروجی هدایت می‌کنند، آخرین تیر را پرتاب کنید؛ شاید دختر تحت تأثیر قرار گرفت. یکی از جملات عاشقانه نیچه را انتخاب کنید: «زندگی یعنی خطرکردن. باید قوی باشی. تو گاو نیستی. من هم نشخوارکردن را تبلیغ نمی‌کنم». اگر این ضربه آخر هم افاقه نکرد، شما را با لگدی پرت می‌کنند وسط کوچه؛ ولی جوری زمین بخورید که موز جاساز شده در جیب کتتان له نشود. مأیوس نشوید. با خودتان بگویید چنین گفت نیچه: «به چشم عوام، احساسات والا و سخاوتمندانه فاقدِ فایده عملی و درنتیجه به‌دوراز واقعیت است. آدم‌های حقیر، آدم نجیب و بزرگ‌منش را دیوانه می‌پندارند؛ چون او سرشتِ نامعقول‌تری دارد. کشش انسان‌های برتر به‌طرف چیزهای استثنائی است؛ چیزهایی که هیچ جذابیتی برای سایر مردم ندارد».

برچسب ها :
طنز نیچه علوم انسانی