نسخه PDF
آرشیو روزنامه

شناسه خبر : 18544, منتشر شده در مورخ : ۱۹ شهریور ۱۴۰۲

یادداشت:

پدر معنوی سفیدشهر به دیدار حق شتافت/در فراق عزیز از دست رفته، عالم ربانی، حجت الاسلام شیخ عباس نصیری

پدر معنوی سفیدشهر به دیدار حق شتافت/در فراق عزیز از دست رفته، عالم ربانی، حجت الاسلام شیخ عباس نصیری

دل نوشته دکتر سید محمد ساداتی نژاد در فراق عزیز از دست رفته، عالم ربانی، حجت الاسلام شیخ عباس نصیری

روح آن عالم ربانی، مرد خدا و یکی از بازماندگان از نسل علمای قدیم ( ملا محمود نصرآبادی)، یادگار ملا محمد نصیر نصرآبادی و‌ نور چشم ملا محمد نصرآبادی ، شنبه شب ۱۸ شهریور و ۲۳ ماه صبر به لقاء الله پیوست،
یادش همیشه برای مردم سفیدشهر و منطقه  کاشان و آران و بیدگل جاودانه باقی خواهد ماند. 


سال ۱۴۰۲، آخرین سخنرانی و روضه عاشورائی اش را صبح روز عاشورا در خانه تاریخی آقای مرحوم ( ملا محمد نصرآبادی) انجام داد. دیگر همیشه در روز  عاشورا، جایش در خانه ی آقای مرحوم، آن فقیه عارف، خالی خواهد بود، همیشه او بود که آخرین سخنران خانه ی آقای مرحوم بود و بیشتر هم می گفت روز عاشورا  باید روضه  خواند و گریه کرد، می گفت امروز، روز سخنرانی نیست. دیگر روزهای عاشورا  کسی نخواهد توانست جای خالی اش را پر کند و روضه را به پایان برساند، فقط او بود که چنان روضه می خواند که سنگ به گریه در می آمد‌ و چنان از خود بی خود می شد که در عزای حسین، عمامه را به زمین می زد و بر سر و سینه می نواخت و از خود بیخود می شد. حتما مولایش لحظات آخر به دیدنش آمده و این لحظات با او است تا هر جا که نیاز داشته باشد.
او پدر معنوی سفیدشهر بود. امروز نه فقط یک عالم ربانی از میان ما رفت که پدر همه ی مردم سفیدشهر از جمع ما رفت. قریب به یک دهه، در این سال های پایان عمرش، امام جمعه سفیدشهر شد. مقام او بالاتر از امام جمعه ای بود و با قبول امام جمعه ای سفیدشهر، به این مقام، زینت و رتبه داد.  هنوز طنین آهنگین خطبه هایش، فریاد زدن ها و دلسوزی هایش ، گوشم را نوازش می دهد. صدایش همیشه در سفیدشهر طنین انداز خواهد بود. 
عاشق سفیدشهر بود و مردمانش را بی نهایت دوست می داشت. الحق که ادای دین به سفیدشهر و مردم سفیدشهر را به خوبی انجام داد. از آن دسته از علما بود که زکات علم و تقوایش را داد. دلسوز و با گذشت و فداکار بود.
هرگز نخواهیم توانست، قدردان زحماتش باشیم.
روحش شاد‌ و خدایش رحمت کند. از همان زمانی که داغ دخترش، آن حافظ و قاری جوان و با عظمت قران را دید، دل از دنیا شست، و می گفت بابا بعد از تو نمی خواهم زنده باشم و دنیا برایم دیگر ارزشی ندارد. همان داغ هم، او را بالاخره از پا در  آورد. 
داغ فرزند خیلی سخت است آن هم فرزند جوان‌ و فرزندی که نور چشمی و حافظ قران باشد. دل سوخته بود و بعد از آن، هر وقت مصیبت علی اکبر (ع)و بچه های امام حسین (ع)را می خواند، می فهمید که حسین (ع)چه کشید و دل سوخته و جان سوخته مصیبت می خواند و  این را در روضه خوانی اش حس می کردی، حالا هم وقتی پر کشید که اربعینی ها داشتند از اربعین باز می گشتند، چه ماهی و ایامی به دیدار حق شتافت، در ماه صفر و ایام اربعین و غیر از این نیز انتظار نبود، تاییدیه دیگری بر خلوص نیت و عمل و گفتار او بود،  
از بچگی با سخنرانی ها او بزرگ شدیم، هنوز طنین سخنرانی ها و‌ روضه هایش در گوش و در دل و جانمان هست، خدایش رحمت کند، این مصیبت را به خانواده و فرزندانش و دامادها و بویژه همسرش باید تسلیت ویژه گفت و البته که همه مردم سفیدشهر داغدار و مصیبت زده هستند و به همه باید تسلیت گفت. 
خدا پدر و مادرش را رحمت کند، که زودتر، داغ شان را دیده بود و سختی فراق آنها را چشیده بود، زودتر از او دو برادرش هم به دیدار حق شتافتند، برادر شهیدش محمود و برادر دیگرش علی اقا و پدرش، مرحوم حاج اقا تراب نصیری که چه مرد بزرگی و نازنینی بود‌ و سال ها در رکاب ملا محمود آن عالم وارسته تعلیم و آموزش دیده بود و بعد از پدر، بار کمک به مدیریت امور نصراباد را بر دوش کشید،
حاج شیخ عباس نصیری، مردی از سلاله پاکان و اولیاء الهی بود، بی نظیر بود و مانند نداشت، صدایش، خطبه هایش، روضه هایش،  صراحت هایش، خنده ها و گریه هایش، چهره زیبا و معنوی اش، سلوک و رفتارش، همه مخصوص خودش بود و کسی جایش را پر نخواهد‌کرد. 
عاشق ولایت بود و همواره از ولایت دفاع کرد و یاداوری می کرد که نباید رهبری و ولایت را تنها گذاشت و خودش همواره خالصانه در همین مسیر حرف زد، تلاش کرد و رفتار کرد،
بی ادعا بود، خاکی بود. با آنکه والا مقام بود ولی عجب و خود‌ پسندی نداشت،  به سادات و ما خیلی علاقه داشت، واقعا از ته دل، سادات را دوست داشت و به ما بسیار محبت داشت و احترام ویژه می کرد آنقدر که شرمنده می شدیم. از خانواده اهل علم بود و با خانواده اهل علم و تقوا نیز وصلت کرده بود، خداوند مرحوم حاج اسماعیل مهدوی، پدر خانمش را رحمت کند که او هم پیری فرزانه و حکیمی متواضع در سفیدشهر بود. 
 فرصت کوتاه بود ولی خدا را شاکرم که در این ایام تابستان ۱۴۰۲ که برای مرخصی میانه ماموریت  به  ایران آمده بودم، در چند فرصت عید غدیر، شب های تاسوعا و عاشورا و صبح و عصر عاشورا و در عیادت در منزل یکی  از دوستان در کاشان، او‌ را زیارت کردم. 
دیگر همیشه جایش در حسینیه اعظم سفیدشهر و روضه های شب های حسینیه در دهه اول محرم خالی خواهد بود، دیگر منبر مسجد جامع و نماز جمعه سفیدشهر، دلتنگ او خواهد بود،  او عالمی بود که به معنای واقعی کلمه هیئتی بود، هیئت های عزاداری نصراباد بویژه هیئت سینه زنی که وارد حسینیه اعظم سفیدشهر می شدند، همراهی شان می کرد، در بین هیئت سینه زنی، سینه می زد و‌ از  شرکت و سینه زنی در عزای حسین، در میانه ی هیئت، خجالت نمی کشید. همه  جا و هر جا که می توانست، حاضر بود، خدایش بیامرزد، به معنای واقعی کلمه، حسینی بود و اتصال و ارتباط خاصی نیز با علی و فاطه سلام الله علیهما داشت، نام فاطمه که می آمد، التهاب خاصی پیدا می کرد و شدیدا در مظلومیت  فاطمه ی زهرا می گریست.
هر چند توفیقی نیست در مراسم تشییع و تدفین این عالم وارسته و پرهیزگار، شرکت کنم ولی دل همیشه به یاد او و غصه دار فراق او است، از خداوند می خواهم که روح این عارف سالک را قرین رحمت واسعه خویش گرداند و ما را نیز که به او و دیگر رفتگان، ملحق خواهیم شد، با آنها و اولیاء الله محشور گرداند.
یادش همواره گرامی باد و راهش همیشه پر رهرو باد.


 

برچسب ها :
پدر معنوی سفیدشهر به دیدار حق شتافت/در فراق عزیز از دست رفته، عالم ربانی، حجت الاسلام شیخ عباس نصیری درگذشت عالم سفید شهر حوزه علمیه