یادداشت | 18 روز «روضه خانگی»

اینجا بانوان گرد هم میآیند تا گلواژههای لبیک با ولی و مولایشان را بر قلب حک کنند و دانه دانه تسبیح تربت حسین(ع) را به نیت سلم و حرب در تولی و تبری بر لب ترنم کنند و در پس حضور به عروج شایسته دست یابند. اینجا مشق اندیشه میکنند و هویت مادرانهاشان در مکتب خواهر حسین باز سازی میشود.
به گزارش سراج، محبوبه حقیقت، نویسنده و فعال فرهنگی نوشت:
این روزها سر هر کوی و برزن پرچم غربت و مظلومیت عزای سیدالشهدا (ع) افراشته شده و از دل هر خانهای نفسهایی زخمی برای سرایش نام حسین فریاد میشوند. این خانهها معراج مومنین و مومنات است.
همهجا روضههای خانگی به سه و پنج و ده روز ختم میشود. اما در و دیوار این خانه کوچک از هفدهم محرم به مدت هجده روز کتیبه عزا بر رخسار خود داشته است و گونه داغدیدهاش منبر شد برای روضه و اشک؛ آنهم پس از یک دهه عزاداری که به فراخنای آه سینهسوز تکتک جنبندگان زمین و آسمان آتش از نهاد همگان زبانه کشیده و وجود را سوزانده و خاکستر کرده؟!
نه، انگار کم است، انگار خاکستر این آتش تا "یبعثالله المهدی" شعله در خود دارد، انگار حسینیه دلها هنوز نوحهخوان است. انگار چشمان بنی آدم هنوز شراره آتش است. و انگار ضجه و فریاد هنوز نتوانسته داغ غربت و مظلومیت فرزندی را برای مادر مرهم شود. نه، هنوز فریادها سوگوار است و حنجرهها سرخ.
هجده روز، این خانه خیمه شده برای کسانی که کوله بار شرمساری بر دوش دارند از داغداری شکسته بستهشان، از زنده بودنشان، از نفس کشیدنشان. اینجا محفل روضه است برای کسانی که بعد از یک دهه هنوز قلبشان التیام نیافته، برای حیاتی که با خجلت توامان است. برای همه کسانی که از سوختن هزار باره برای حسین(ع) باکی ندارند.
چه خوب که روضه شبانهاشان را هجده روزه کردند و چه خوب که هجده را به عمر مادر متصل کردند تا ختم به نالههای حزین فراق و دلتنگی دختری سهساله در گوشه خرابه شود. درود بر آنها که قرار است پرستار جراحات کاروان اسرا شوند تا شام بلا؛ و کهکشان سوخته بیسر را در بیابانها همراهی کنند. چه قرار خوبی گذاشتهاند که زینب را با آن همه رنج و محن تنها نگذارند و چه خوب که اجازه دارند قافله دار کاروان سوگ و عزا شوند.
اینجا بانوان گرد هم میآیند تا گلواژههای لبیک با ولی و مولایشان را بر قلب حک کنند و دانه دانه تسبیح تربت حسین(ع) را به نیت سلم و حرب در تولی و تبری بر لب ترنم کنند و در پس حضور به عروج شایسته دست یابند. اینجا مشق اندیشه میکنند و هویت مادرانهاشان در مکتب خواهر حسین باز سازی میشود. مردان نیز مشق جهاد و غیرت و عزت میکنند و پا به پای کاروان اسرا ناموس پروری در ذره ذره وجودشان، نهادینه میشود.
مادران و دختران خود را مقید میکنند به معجری که این روزها قداستش در سفر کاروان کربلا تا شام شکسته شد اما همین معجر سجاده شب زندهداریشان در دل شبها گردید. اینجا بانوان با تمامیت عفت خویش ذرهذره وجودشان را تقدیم به ساحت مولای عشق میکنند. تا زندگی و مماتشان بر محور محمد و آل محمد قرار بگیرد.
محفل روضه این کاشانه ساده و صادق آشیانه خوبیست برای فرشنشینانی که قصد عرش دارند و از وادی خودپرستی و منیت گریزانند. و در پی نجات غریقی که از سراب دنیازدگی به آسودگی در آیند و در سفینهالنجاه حسین سکنی بگیرند.
این خانه بوی ناب وصال میدهد. اینجا نفخه آشنای بلاجویان و بلا نوشان دشت کربلایی است. اینجا مادری خون دو دردانهاش را برای دین و مکتب اسلام مباح دانسته و مرد دیگری در طریق عشق و ایمان نام زیبای جانباز را زینت دوش خود کرده. اینجا مامن پدر و مادری از خانواده علویوون است که دو میوه دلشان را در فاصله شش روز، در عملیات بدر دفاع مقدس تقدیم امام زمانشان کردهاند. خاک این خانه عرشی است و راه برای وصال به دوست هموارتر.
اینجا بیت شهیدان سید محمد و سید احمد میر قیصری است که در وصیتنامه خود گفتهاند "یا فتح یا شهادت" و خود را امانت دو روزه عمر نامیدهاند که باید به زودی به صاحب اصلیاش بازگردد. و چه زیبا بسان مولایشان حسین (ع) با باطل جنگیدند و (ع) راه حق را وصل به راه دوست کردند و خونین بال به سوی او پر گشودند. اینجا عطر گلهای سیب پیچیده است.
پایان