یادداشت | زیست اربعینی؛ خاطرخواهی و دیگرخواهی

دیگرخواهی از آموزههای مورد تأکیدِ مذهب شیعه است. در آیات و روایات به این موضوع توجه جدی شده است که یکی از خصوصیات مهم شیعیان اهلبیت(ع) این است که برادر دینیشان را بر خودشان مقدم میدارند.
به گزارش سرویس اندیشه سراج، علی کردانی، عضو کانون نویسندکان حوزوی نوشت:
قلب آدمی محل بسیار مناسبی برای سلامت و رشد است. قلب جایی برای دوستداشتن و دیگرخواهی است.
مسیر اربعین تجلیگاه دوستداشتنِ برای حسین و برای خداست. در آنجا بهخاطر امامِ خدا آبوغذا میدهند، بهخاطر امامِ خدا نوازش میکنند، بهخاطر امامِ خدا به رویمان میخندند، بهخاطر امام خدا به ما جاومکان میدهند و بهخاطر امام خدا درِ خانهها را باز میگذارند و بهخاطرِ همین خاطرخواهی، رویداد دیگرخواهی رونق میگیرد.
دیگرخواهی از آموزههای مورد تأکیدِ مذهب شیعه است. در آیات و روایات به این موضوع توجه جدی شده است که یکی از خصوصیات مهم شیعیان اهلبیت علیهمالسلام این است که برادر دینیشان را بر خودشان مقدم میدارند و این کار ارزشمند، در عرصه اربعین بهصورتی زیبا و واضح خود را نشان داده است.
اما به دیگرخواهی و خاطرخواهی برادران ایمانی در کجا و کدام روایات اشاره شده است؟ فقط بهعنوان یک نمونه، روایتی از اصول کافی را مطرح میکنیم.
جریان از این قرار بود که ابان بن تغلب میگوید: «با امام صادقعلیهالسلام طواف میکردم که مردى از اصحاب به من برخورد و از من خواست که همراه او بروم که حاجتى دارم، او به من اشاره کرد و من کراهت داشتم امام صادقعلیهالسلام را رها کنم و با او بروم، باز در میان طواف به من اشاره کرد و امام صادقعلیهالسلام او را دید، به من فرمودند: اى ابان، او تو را میخواهد؟ عرض کردم: آری. فرمودند: نزدش برو، عرض کردم: طواف را بشکنم؟ فرمودند: آرى. گفتم: حتی اگر طوافِ واجب باشد؟ فرمودند: آرى. ابان میگوید: همراه او رفتم و سپس خدمت حضرت رسیدم و پرسیدم؛ حق مؤمن را بر مؤمن به من خبر بدهید. فرمودند: اى ابان، این موضوع را کنار بگذار و طلب نکن. عرض کردم: چرا؟ قربانت گردم. سپس همواره به ایشان اصرار کردم تا اینکه فرمودند: اى ابان نصف مالت را به او میدهى، سپس به من نگاه کردند و چون دیدند که چه حالى به من دست داد، فرمودند: اى ابان، مگر نمیدانى که خداى عزوجل کسانی را که دیگران را بر خود ترجیح دادهاند را یاد کرده است؟ (آنجا که در قرآن آمده است: وَ یُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ) عرض کردم: چرا قربانت شوم. فرمودند: آگاه باش که چون تو نیمی از مالت را به او بدهى، او را بر خود ترجیح ندادهاى، بلکه تو و او برابر شدهاید، ترجیح او بر تو زمانى است که از نصف دیگر به او بدهى.»