از تأثیر مطلق تا تأثیر فطری؛
یادداشت | پوشش رسانهای اربعین از منظر نظریههای تأثیری رسانه

مهمانی باشکوه اربعین، از جنبه رسانهای هم تازگی دارد، هم فراگیری، هم فراوانی، هم مجاورت و هم شهرت. به طور طبیعی در ایران، پوشش رسانهای (قبل، حین، بعد) اینگونه مراسمها بر عهدۀ رسانۀ ملی است. از سوی دیگر، صداوسیمای امروز با کاهش شدید مخاطب مواجه شده و به اعتراف مدیرانش، در هیچ دورهای به اندازۀ دورۀ فعلی با چالش جذب و حفظ مخاطب روبرو نبوده است
به گزارش سرویس اندیشه سراج، مجید پاکنیت، کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی نوشت:
«زیارت اربعین»؛ ضیافتی بزرگ که سالهاست دلهای میلیون انسان را به سوی خود جذب میکند، اما تکراری نمیشود. ضیافتی که عاشقانش برای رسیدن به آن لحظهشماری میکنند و دشمنانش هر بهانهای را علیه او پیراهن عثمان میکنند؛ از جمله اینکه آن را پروپاگاندای دولتی مینامند!
این مهمانی باشکوه، از جنبه رسانهای هم تازگی دارد، هم فراگیری، هم فراوانی، هم مجاورت و هم شهرت. به طور طبیعی در ایران، پوشش رسانهای (قبل، حین، بعد) اینگونه مراسمها بر عهدۀ رسانۀ ملی است. از سوی دیگر، صداوسیمای امروز با کاهش شدید مخاطب مواجه شده و به اعتراف مدیرانش، در هیچ دورهای به اندازۀ دورۀ فعلی با چالش جذب و حفظ مخاطب روبرو نبوده است؛ طبیعتاً نمیتوان این ضیافت را محصول پروپاگاندای چنین سازمانی دانست. پس باید پرسید: پوشش رسانهای این مراسم و مراسمهای مشابه آن چه تأثیری بر مردم دارد؟
برای پاسخ به این پرسش باید به نظریههای تأثیری مراجعه کنیم. این نظریهها کمیت و کیفیت تأثیر پیام ارتباطی بر نگرشها و رفتار مخاطبان را بررسی میکنند. با توجه به گستردگی و تنوع زیاد نظریههای تأثیری میتوان آنها را در چهار طبقه جای داد:
1. تأثیر مطلق:
مدل خطی لاسول و نظریههایی مانند گلولۀ جادویی (سوزن تزریقی) اثر پیام ارتباطی را آنی، مستقیم و یکسان میدانند. با این فرض، همۀ مردم هر آنچه را که رسانۀ ملی به خورد ذهن آنان میدهد، بیچونوچرا میپذیرند؛ حضور مردم در آیین زیارت اربعین، محصول تبلیغات و پوشش رسانهای آن است. صداوسیما با پوشش رسانهای این جشن مخاطبانش را مسخ میکند و هر چه بخواند به مردم القا مینماید.
این دیدگاه اشکالاتی دارد که عبارتند از: 1) دربارۀ تأثیر، افراطی و اغراق آمیز سخن میگوید، به همین دلیل منسوخ شده است؛ 2) سایر عناصر ارتباطی، مانند بازخورد و مخاطب را هیچ میانگارد؛ 3) مناسب تبلیغات سیاسی است، نه پوشش رسانهای مراسمهای مذهبی که پیامهای مختلفی را به مخاطب منتقل میکند؛ 4) بسیاری یا بعضی از آنهایی که در مراسم اربعین شرکت میکنند، مخاطب تلویزیونهای معاند نیز هستند؛ پس گلولههای آنان کارساز نبوده است.
2. تأثیر محدود:
پل لازارسفلد و الهیو کاتز در 1940 طی تحقیقی ادعا کردند که اثرگذاری بر رفتار مردم عوامل مختلفی دارد و رسانه یکی از عوامل ضعیف آن است؛ این تأثیر غالباً نگرش و رفتار مخاطب را صرفاً تقویت میکند. اگر رهبران فکری بر فرد اثر نگذارند، پیام رسانهای اثربخش نیست. طبق این نظریه، رسانۀ ملی هر چه برای اربعین تبلیغ کرده، آب در هاون کوبیدن بوده! آنکه مردم را به جادۀ دلداگی میکشاند رهبران فکری هستند. رسانۀ ملی صرفاً انگیزۀ مخاطبانش را تقویت کرده و لاغیر. در این صورت حضور وسیع مردم، یعنی بیشترِ رهبران فکری جامعۀ ایران متدیناند.
این دیدگاه نیز اشکالاتی دارد، از جمله اینکه: 1) دربارۀ اثر پیام تفریط میکند. بر خلاف جوامع سنتیِ دارای رسانههای اندک، در جوامع امروزی مردم بیشتر به رسانه مراجعه میکنند، نه به رهبران فکری. امروزه، ارتباط دومرحلهای بیشتر در هنگام بحران و فقدان یا محدودیت دسترسی به رسانه کاربرد دارد؛ 2) تعداد زیادی از مردم، نه رهبر فکری هستند، نه پیرو. بینش و رفتار آنها تابع عوامل دیگری است؛ 3) رهبران فکری دربارۀ پیادهروی اربعین اتفاق نظر ندارند و گاهی آن را طرد میکنند، این گزاره با حضور میلیونی مردم همخوانی ندارد؛ 4) خیلی وقتها، رهبران فکری تحت تأثیر رسانهها هستند و پیام رسانه را به پیروانشان منتقل میکنند.
3. تأثیر قوی:
تأثیر قوی یعنی رسانه؛ شناخت، احساس و رفتار مخاطبان را ایجاد، تقویت یا تضعیف میکند و یا از بین میبرد. این تأثیر، بیچونوچرا نیست، اما قدرتمند است. این دسته از نظریهها طرفداران زیاد و اشکالات کمتری دارند، البته به خاطر تنوع زیاد باید به صورت جداگانه مورد بررسی قرار گیرند. نظریههایی مانند کاشت، وابستگی، برجستهسازی، مارپیچ سکوت و برخی دیگر، عناصر مختلفی را بررسی میکنند و بر اساس آنها تبلیغات رسانهای اربعین یکی از عوامل مهم و قوی برای ایجاد انگیزه در مخاطبان برای شرکت در پیادهروی است.
در این رابطه میتوان گفت که از یک طرف رسانۀ ملی در ساعات پخش زندۀ مراسم، برای مخاطبانش تعیین میکند که به چه چیزی و در چه چارچوبی فکر کنند و در روزهای پایانی ماه صفر چه رفتاری انجام دهند. همچنین نمایش عوام و خواص حاضر در مراسم اربعین برای مخالفانش مارپیچ سکوت درست میکند.
از سوی دیگر اما، 1) برجستهسازی فرایندی چندماهه است و در پوشش رسانهای اربعین صرفاً به صورت مقطعی تحقق مییابد. 2) مارپیچ سکوت مخالفان و منتقدان را به طور تمام و کمال ساکت و منفعل نمیکند؛ 3 و 4) به نظر نگارنده، قبل و بعد از این رویداد بسیاری از حقایق دربارۀ کموکیف مشارکت مردم در رسانۀ ملی بیان نمیشود. نحوه و میزان فعالیت موکبها و ایستگاههای مردمی که ستون فقرات مراسماند با میزان پوشش رسانهای همخوانی ندارد و چه بسا امکانپذیر نیست. نکتۀ دیگر اینکه، غالباً در گفتگوهای زنده، مجریان و مهمانان دربارۀ بعضی حقایق، مانند سطح دینداری مردم یا حمایت آنان از نظام اسلامی صریحاً اظهار نظر میکنند. این موارد، چارچوبی را که منتقدان و مخالفان میسازند تا اربعین را حکومتی و پروپاگاندا بنامند، تقویت میکند.
4. تأثیر حاصل از توافق:
نظریههایی مانند برساختگرایی، شناخت و درک مردم از واقعیت، محصول آگاهی فردی و آگاهیهایی میدانند که از تعاملات اجتماعی به دست میآید. در این میان رسانهها مهمترین منابع شناخت هستند، زیرا مردم بیشترین آگاهیهای خود را از آنها دریافت میکنند. در این صورت، حضور یا عدم حضور مردم در مراسم اربعین، محصول ذهنیت مثبت یا منفی است که تجربهها یا ارتباطات فردی و بیش از همه رسانه برای آنان ایجاد کردهاند.
این نظریه نیز اشکلاتی دارد، مانند اینکه: 1) صداوسیما و رسانههای معاند تلاش میکنند، برساختهایی را برای مخاطب ایجاد کنند، اما بسیاری از مردم به رسانههای دو طرف بیاعتمادند، زیرا پیامهای رسانهای را در تناقض با واقعیتهای زندگی خود میبینند. این یعنی اگرچه رسانه در ساختن واقعیت نقش زیادی دارد، اما عوامل دیگری میتوانند برساخت رسانهای را تحتالشعاع قرار دهند؛ 2) گاهی بینشها، گرایشها و رفتارهای مردم با داشتههای معنویِ عمیق و ریشهداری گره خورده که بر ساخت رسانهای آن را تغییر نمیدهد.
فطرت و رسانه؛ تأثیر فطری
طبق نظریههای تأثیری و چارچوب ذکر شده، پیامهای رسانهای تأثیر قدرتمندی بر مخاطبان دارد. رسانۀ ملی نیز در پوشش رسانهای رویدادهای ملی و دینی تلاشهای ارزشمندی داشته است، اما فارغ از آنچه اندیشمندان ارتباطات و رسانه برای اثرگزاری بر مخاطب مطرح میکنند، باید پرسید: چرا جامعۀ ایران که در حال تحمل سختترین جنگ ترکیبی است و در عرصۀ شناختی تلفات زیادی داده، همچنان عشق امام علی(ع) و اولادش را دل نهانخانۀ دل حفظ کرده، برایش هزینه میدهد و در بزنگاهها بر تمام نظریهها، الگوها و پیشبینیها خط بطلان میکشد؟
به نظر نگارنده، این جامعه فتوحات بینظیر یا کمنظیری دارد و کلید دستیابی به آن چیزی نبوده، جز معنویت شیعی و فطرت توحیدی؛ همان که شهید آوینی(ره) دربارهاش گفت: «تحولات تاریخی جامعۀ ما از جای دیگری رهبری میشود ... عرف عامِ جامعه ما منشأ گرفته از شریعت اسلام است و از غرب جز تأثراتی ظاهری نمیپذیرد.» همان که رهبر انقلاب از آن به «مغناطیس حسینی» تعبیر کرد. چنانچه رسانۀ ملی به دنبال اثرگزاری بر مخاطب ایرانی است، باید معنویت و فطرت را جدی بگیرد و برایش آن برنامهریزی کند. اینکه رسانه بر محور فطرت، غریزه یا شهوت مخاطب فعالیت کند، میتواند مهمترین و اولین وجه تمایز رسانۀ دولتی جمهوری اسلامی با سایر رسانههای دولتی باشد.
پایان