یادداشت امروز
روزنامه سراج/ای کاش با تو بودم

علی کردانی
نوای «باز این چه شورش است» از بلندگوهای شهر شنیده میشود؛ حسینیه، پرچم و لباس مشکی به شهر حال و هوای دیگری میدهند و همگان خود را به عاشورای حسینی و کربلا میرسانند.
در این بین کمتر کسی است که از دوستداران و عاشقان امام حسینعلیهالسلام باشد و در حال و هوای محرم بهویژه روز عاشورا جمله «یا لیتنا کنا معکم» را زمزمه نکرده باشد.
امام حسینعلیهالسلام در واقعه کربلا از یک طرف نامه دریافت کردند و از طرفی برای برخی مانند بزرگان بصره نامه نوشتند که مرا یاری دهید، تا آنجا که به دنبال زهیر فرستادند و او را با خود همراه کردند.
یاری دادن امام معصوم از بالاترین افتخارات هر مسلمانی است، چه رسد که در راه والاترین مخلوق عالم، بالاترین نعمت زندگی یعنی جان را رهایی دهی.
در اینجا سوال بسیار مهمی مطرح میشود که آیا میدان یاری امام حسین(ع) به پایان رسید؟
آیا دشمنان حسین و اسلام، همان عده، در همان زمان بودند؟
آیا یاری دادن معصوم تنها در نثار جان خلاصه شده است؟
سوالاتی که اگر پاسخ آن را بیابیم دیگر بهانهای برای «ای کاش با تو بودیم» نخواهیم داشت.
همه میدانیم که یاری دادن به معنای همراه شدن و هممسیر شدن است؛ بنابراین یاری دادن و هممسیری، یک کار عملی است نه فقط آرزو؛ هرچند که آرزوها و نیتها مقدمه یاری محسوب میشوند.
_امروز آیا مجلس روضه گرفتن به معنی برپایی خیمه اباعبدالله نیست؟
_آیا نامگذاری بچههایمان به علی، فاطمه، حسن و حسین زنده نگهداشتن نام آنها نیست؟
_آیا کار علمی کردن برای برطرف کردن شبهات، مبارزه در برابر دشمنان سیدالشهداء نیست؟
_آیا پول خرج کردن برای روضهها و توزیع نذری بین مردم و فقرا، در دل نهادن عشق حسین نیست؟
_آیا تشویق فرزندانمان به شرکت در دستههای عزاداری، هیئات و مسجدها افزودن به سربازان حسین نیست؟
_آیا گوش فرا دادن به حرفهای کسانی که میخواهند به هر بهانهای مردم را از مجالس و برنامههای اباعبدالله دور کنند، گوش دادن به آوای شیطان نیست؟
امروز در هر زمان و مکانی امام حسینعلیهالسلام ما را میخواند؛ تنها باید به نوای «هل من ناصرش» گوش جان بسپاریم.
برخیز و امامت را یاری بده.