علل بی ثباتی خانواده
محمد جواد نیکزاد نوشت:خانواده، مناسبترین جایگاه برای تأمین نیازهای مادّی و معنوی انسان میباشد و میتواند بهترین بستر را برای تأمین امنیّت، آرامش روانی و پرورش نسل جدید فراهم آورد. با این حال در عصر حاضر، نظام خانواده در معرض خطر قرار گرفته و دچار آسیبهای فراوانی همچون جدایی همسران، فراری شدن فرزندان و کمرنگ شدن ارزشهای اخلاقی گردیده است. آمار فزایندۀ طلاق، به مثابه معتبرترین شاخص آشفتگی زناشویی، نشاندهندۀ این واقعیت تلخ است که دیگر مثل گذشته رضایت از زندگی زناشویی، به آسانی دستیافتنی نیست. بهعلاوه، بسیاری از زوجها در خانوادهای زندگی میکنند که طلاقروانی و عاطفی در آنها حکمفرماست؛ بدین معنا که هیچگونه رابطۀ عاطفی و جسمانی بین زن و شوهر وجود ندارد و زندگی به صورت اجباری و با حداقل تعامل پیش میرود. بنابراین، باید علل و عوامل بیثباتی خانواده را با نگاهی دقیق و موشکافانه بررسی و تبیین کنیم تا بتوانیم گامی هرچند ناچیز در جهت حفظ ثبات و دوام آن برداریم؛ بر همین اساس در تبیین بیثباتی خانواده، باید مجموعهای از عوامل را در نظر گرفت. یکی از عوامل بیثباتی خانوادهها نوع نگاه افراد به مقوله ازدواج است.
تنظیم نگاه به ازدواج و تشکیل خانواده
طرز فکر افراد و نوع نگاه آنها به مقولۀ ازدواج تا اندازهای نوع رفتار آنها را هنگام تأهّل تعیین میکند. اینکه اساساً خانواده تا چه اندازه اهمیّت دارد و چرا باید ازدواج کرد و پرسشهایی از این دست، از مسائل اساسی هستند که اگر پاسخ منطقی و روانشناخی مناسبی برای آنها وجود نداشه باشد، قطعا آیندۀ خانواده را به مخاطره میاندازد. بنابراین، چیستی فلسفۀ خانواده یا معنای زندگی زناشویی، نقش مهمی در تلقّی فرد از خانواده دارد و به تبع آن در عملکرد درست یا غلط او در زندگی زناشویی تأثیرگذار خواهد بود. نخستین ادب از آداب تشکیل خانواده، درستیِ انگیزۀ آن است. از این رو، انگیزههای غیر اخلاقی در ازدواج، آفت اصلیترین ارکان تحکیم خانواده است و خانوادههایی که دچار این آفتاند، در معرض فروپاشی قرار میگیرند. در این مقاله یکی از رویکردهای موجود به ازدواج اشاره و در پایان نقد این دیدگاه نیز بیان میگردد.
رویکرد تداوم نسل
کارکرد تولید مثل که گاهی از آن با عنوان جایگزینی یاد میشود، یکی از کارکردهای اساساً زیستشناختی خانواده است که همواره بقای جوامع و بهطور کلّی بقای نسل بشر را تضمین کرده است. شاید بتوان گفت که در نگاه بسیاری، تداوم نسل مهمترین انگیزه و عامل تشکیل خانواده است، حتی این باور وجود دارد که با توجه به اینکه بقای نسل در گرو تشکیل خانواده است، بدیهی و منطقی است که از آن به عنوان مهمترین انگیزه و عامل ازدواج و علت اساسی آن یاد شود.
نقد: اگرچه غیرقابل انکار است که یکی از مهمترین و اساسیترین کارکردهای خانواده، توالد و تناسل میباشد ، و منابع و گزارههای دینی نیز بر این مهم تأکید دارد، اما از آنجا که ذات و فطرت کمالطلب انسان، به دنبال تعالی فردی خویش است و در این راستا عواملی که نقش تقویت کننده در این تعالی روحی و روانی دارند را به کمک میطلبد، بقای نسل که عاملی بیرون از غایت کمالطلب فردی است، نمیتواند هدف اساسی ازدواج باشد؛ زیرا این دیدگاه ظرفیت اندکی برای سازگاری و کامیابی خانواده دارد؛ چرا که مرکز ثقل ازدواج را تولید فرزند و تداوم نسل بشر دانسته که رویکردی اجتماعی است و در آن، جایی برای خود همسران وجود ندارد؛ به عبارت دیگر همسران باید عمری زحمت بکشند تا صرفا انسانهایی به دنیا بیایند و جامعه تداوم یابد که هرچند فینفسه مطلوب است، امّا به تنهایی پاسخگوی نیاز روانی انسان نیست؛ زیرا آرامش روحی، جسمی و عاطفی همه در خانواده تأمین میشود.
ادامه دارد...
محمدجواد نیکزاد